این کتابها دنبال من راه
افتادهانداین مجموعه شعرها را از نسل جوانی انتخاب کردهام که غیرجوانترین آنها شیوا
ارسطویی و پگاه احمدی است. راستش این یک انتخاب انتقادی یا پژوهشی و حتی نسبتاً
دقیق هم نیست. در واقع این کتابها به دنبال من راه افتادهاند و به تعبیری آنها
مرا انتخاب کردهاند.
بعضیهایشان چهره برافروختهاند در مقطعی (در دهه 70)
و بعد گویا گم شدهاند مثل مجموعه شعر «گُم» شیوا ارسطویی که در آغاز از آیندهای
امیدوارکننده در زمینه شعر خبر میداد. ارسطویی در بحران طرح گزارههای تئوریک،
آشناییزدایی را به سمت متفاوتنویسی قابل درنگی سوق داد. زبان شعر این مجموعه از
درک وضعیت دیگر جهان و زبانی نسبتاً جدید برآمده بود. خوش درخشید...؟
نمیدانم!
«این روزهایم گلو است» اسم یکی از مجموعه شعرهای پگاه احمدی است
که به گمان من شاعری حرفهای و همیشه در صحنه است. آنچه در این مجموعه نظر مرا به
خود جلب کرده است شعری است به اسم «تحشیه بر دیوار خانگی» با فضایی چندمرکزیتی و
با روایتهای غیرموازی.
زبان این شعر نه در نحوستیزی افراط میکند و نه
بیرویه به حذف افعال و جملهها میپردازد. این شاعر تفاوت بین بازیهای زبانی را
با کج و کولهنویسی به خوبی میداند. احمدی در این مجموعه جسارتورزیهای شعر دهه
70 را زیر نظر داشته و با عبور از آن زبانی نیرومند را از آن خود کرده است. آثار
پگاه احمدی سزاوار نقدی جدی است.
«راخ» مجموعه شعر علی الفتی است. طنز یکی
از مشخصات این مجموعه است، با زبانی که از عهده اجرای آن کم و بیش برآمده است. این
مجموعه شعر از دایره واژگان نسبتاً خوبی برخوردار است. رندی را از رندان شعر امروز
ایران آموخته، اما مدیون هیچکسی نیست. «هوای هرات» اسم کتاب بعدی این شاعر است که
به قصد عبور از کتاب اولش خود را به دستاندازهای غیرلازمی انداخته
است.
موسی بندری صاحب چند مجموعه شعر است. «فعلهایی که در غیاب تو صرف
میشوند» یکی از آنهاست. موسی از زبانی شوخ و شنگ برخوردار است. او مدام جایگاه
تثبیتشده آحاد و اشیا را در شعرش عوض میکند. فرضاً دریا و بازیکنان فوتبال و
بابای مدرسه و... را پشت یک میز مینشاند. او با درک روزمرگیهای زندگی شعرش را از
روزمرگی هنری (رایج و متداول) نجات میدهد.
«اتاقی که لزوماً مرکز جهان
نیست»، صاحب این دفتر که دفترهای شعر دیگری هم چاپ کرده محمدحسن مرتجا است. پیش از
این زیادی «مثلهمثله» مینوشت، حالیا آن تجربهها را درونی زبان شعر خود کرده است؛
زبانی که با مراقبت از تضادها و تقابلها، نظم ثابت آنها را برهم میزند تا اجرای
زبانی موفقی را به نمایش بگذارد.
«مرا گنجشک توی چشم بگیر» مجموعه شعر
کمحجمی است از محمد ذوالفقاری. شعرها ظاهراً از زبانی ساده برخوردارند؛ سادگی
سرمستیآوری که به رندی و طنز تمایل دارد.
«مرثیه برای درختی که به پهلو
افتاده است» کاری است از غلامرضا بوروسان. این شاعر کتاب دیگری هم دارد. گیرایی،
چیزی که این روزها جایش در خیلی از مجموعه شعرها خالی است محوریت این کتاب را تشکیل
میدهد. اما گیرایی پدیدهای مجزا از شعر نیست. با این حساب شاعر باید حساب و کتاب
واژه، واژه شعرش را داشته باشد تا اجرایی از شعر به دست دهد که حاصل آن گیرایی مورد
اشاره من است. چرایی دلبستگیام به شعرهای این مجموعه چندان برایم مشخص نیست. این
عدم تشخیص و وسواس آیا خود نوعی تشخیص و داوری محسوب نمیشود؟
«دازاین» اسم
کتاب شعر مهتاب رشیدیان است. «دیوار اورشلیم» یکی از شعرهای چندآوایی و در عین حال
وهمآلود این کتاب است. سطرهای این شعر ظاهراً فاقد ارتباطند. خواننده اما راز
گسستگی این شعر را وقتی درمییابد که پی ببرد هر سطر یا هر چند سطر از زبان فردی
خاص شنیده میشود.
محمدرضا عربیارمحمدی، این اسم را برای نخستین بار
میبینم، آن هم بر جلد کتابی که «وقتی من نیستم...» نام دارد. کنار حدود 17 شعر این
کتاب علامت زدهام که یعنی برایم دلپذیرند. ممکن است دقایق زبانی این شعر مرا به
خود جلب کرده باشد: ممکن است همین حالا اتفاق عجیبی بیفتد/ مثلاً مردی بارانیاش را
دربیاورد و باران بند بیاید...
شهین خسرویراد شاعری پرکار و بیسر و صداست
و صاحب چند مجموعه شعر. «همین که است» یکی از کتابهای اوست.
در وهله نخست
به نظر میرسد شعرهای این کتاب به شکلی افراطی ساده است اما در واقع این طور نیست.
اتفاقهای کمینکرده در سطرها و بندهای شعر از رازآمیزی هولناکی خبر میدهد. هول و
ترسی که گاه کمیک به نظر میرسند.
چاپ شده در روزنامه شرق 89/8/23